کوچه های باران خورده

ساخت وبلاگ
این بار خدا پیغمبری از جنس زن مبعوث نموده ...در خیابان قدم میزنم پچ پچ های مردم از تحجر و احمق بودن آدمیان میگویند. در صفحه های مجازی سخن از جاهلیت است و خرافات آنانی که هنوز هم شفا را در حرم می جویند و در جایی جدای از باورهایمان زنی خودش را فدا کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

من خوشم پشت این بی خاطره ای از تو با سیگاریدر این حصار تاریک خانه هایمان هنوز زنده ایم؛زنده به صدای شرشر دوباره باران روی ناودانهای خیس کوچه ها...زنده به رقص باد بر شکوفه های بهارنارنج بر خیالمان اما دلتنگ؛دلتنگ در آغوش کشیدن عزیزانمان،پدروماد کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 295 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

تکیه خواهیم کرد به قبله گاه تمام گل سرخها؛ مادر...سخت نگیریم دنیا هیچ پدرکشتگی با ما ندارددوری عزیزان هموار میشود عشق و امید همان چیزی استکه در تک تک لحظه ای زندگیمان پیدا میشودو مثل طعم خوش خوردن یک فنجان چای بهارنارنجروی یک ایوان خانه قدیمی با سفره کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 267 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

یادت هست آن روز بانو ؛روبرویم نشستی  ناگهان به چشمانم خیره شدیبا یه ذوقی تو برق چشماتو یه لبخند ملیح روی اون لبهای بی رنگ تر از هر سرخیگفتی ، یه آرزو کن...و من آرام چشمهایم را رو هم نهادماحساس کردم سن کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 284 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

بعد این روزها به همه خواهم گفت که برای داشتن تمام محالات زندگی گاهی لازم است قرنطینه کنیم خودمان را پشت دیوارهای پر از سکوت و تنهایی نشسته امجسمم را قرنطینه کرده ام با خیالم چه کنم !!هر صبح که آفتاب با شرمندگی خودش را به دیوارها می تاباتدجسم لحاف پیچم آرام مثل ماهی مرده ی رو آب سکون را فریاد میزندخی کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 244 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

بهار غمگینانه...

 

چگونه می تواند فصلی عاشقانه همچون بهار

اینگونه غمگین از ما بگذرد 

که گویی تمام دردها و کابوسهای عمرمان

یکجا به یادمان بیاید !!

عالی جناب...

یک بهار عاشقانه ی عمر طلبمان باشد

فرقی نمی کند در این جهان یا آن جهانت...! 

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 254 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

بهار غمگین

چقدر دلم می سوزد برای این همه برف

که یکجا و با هم آمده بودند

دستی عاشقانه گره در خودش ندید

ردپایی از مهر بر سینه اش...

دلی را شاد نکرد!!

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 305 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32

بی تو این جهنم بی تو را چه کنم !!!

حال من خوب است 

باورکن...

راه میروم...

میدوم...

میخندم...

می رقصم...

نه برای اینکه از یک خطر

از مرگ و نیستی گریخته ام

حال من خوب است و عاشقانه هنوز زندگی میکنم

فقط کمی نگرانم !!

نگرانم اگر تو نباشی

تمام این زندگی را چه کنم ؟!

////

این نوشته _مخاطب خاص _ ندارد.

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 226 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 11:32